گرزه

  • ۱۳:۱۵

آخرین باری که یه گرزه هفت خان رو گذرونده بود و وارد خانه ما شده بود به بیست سال پیش بر می گشت

امروز که دوباره سر و کله اش پیدا شد یاد یکی از پست های همین بلاگ افتادم


*

وارد خانه شد، پوتین و جورابش رو که در آورد مادرش با تعجب گفت اسماعیل پس انگشتت کو؟

جا قحط بود باید انگشتت رو می زدن

- نه مامان کار خودیه! اردوگاه ما یه سری موش داره که بچه ها رو از محبتش بی نصیب نمیذاره

  لپ یکی از بچه ها، گوش یکی دیگه و این بار هم انگشت شست پای من رو وقتی خواب بودیم ترتیبش رو دادن!

اسماعیل فردا دوباره پوتین هاش رو پوشید که بره دید مادرش با چند تا گونی اومد

- اینا چیه مامان

- 17 تا گربه گرفتم گداشتم تو گونی با خودت ببر اونجا آزاد کن

گربه ها رو برداشت و با خودش برد

ننه اسماعیل اما کنجکاو بود این موش های پهلوون رو ببینه که چطور لقمه چرب گربه ها میشن

روز بعد رفت پیش پسرش توی اردوگاه

- اسماعیل

- بله مامان

- گربه هایی که دیروز بهت دادم کو؟ نمی بینمشون

- همشون رو گرزه (موش) خورد!

*

پی نوشت: ندارد :)

جنابــــــــ دچار
گرزه چیه؟ اردوگاه کجاست!؟
گرزه یه چیزی تو مایه های موشه(کمی بزرگ تر)
اردوگاه هم یه جایی نزدیکی های هوره
ام شهرآشوب
وا! 
موشه گربه ها رو خورده؟؟
به نفع موش ها پارتی بازی شده
DęЯǞqΦЦlǞ ..
سلام وب خوبی داری ب منم سر بزنم ممنون

www.sabaweb.blog.ir
سلام
ممنون
س _ پور اسد
امان از موشهای جزایر مجنون ... غافل می شدی خورده بودنت ... کار از گربه گذشته بود .... شیر و پلنگ می خواست ... 
در جریان که هستید شیر  ایرانی خاستگاهش خوزستان بود فکر کنم همین موشها منقرضش کردن
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
کو یک نفر که یاد دل خستگان کند؟
یا لااقل حکــایت مــا را بیــان کنــد
دنبال کنندگان 300+ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan