- يكشنبه ۱۹ فروردين ۹۷
- ۱۸:۱۰
همه زار و زندگی مون رو مشهد گذاشتیم که حتما برگردیم اما حتما های ما کجا و قضای روزگار کجا
لنگ لنگان با سیستمهای ملت، وسط کوه و کمر کمی کارمون رو جلو انداختیم اما همچنان به فکر قرار برگشتی بودم که داشتم تا اینکه گذر چنتا مشهدی به حوالی ما خورد و از قضا هم محله ای شهید اسدی بودند
و کمتر از یک ساعت به رفاقتی دیرینه با هم رسیدیم و قرار و مدارهای بوستان خورشیدمون(مزار شهیدان جهانی و اسدی) بسته شد تا کم رفتن های سفرهای قبلی رو با روزانه رفتن های آینده جبران کنیم
قسمت من پیدا کردن این آدما بود و قسمت اونا آشنایی با شهیدای هم محلی شون
پی نوشت:
در حالی که همه فکر می کردن من آخر میشم به کری خوندن برای هم مشغول بودن و وقتی چشم بسته به قول خودشون رکوردها جا به جا و اول شدم نگاه همسایه ها به سمت مثبت تری تغییر کرد
اینم سندش :)