تو چنین لپو چرایی؟

  • ۱۷:۳۳

اذان گفت. نمازخونه رو پیدا کردم. هنوز کسی نیومده بود به غیر از دو نفر که روبروی من به دیوار تکیه داده‌بودند.

یکی‌شون روحانی جوانی بود با ریش کم پشت و خرمایی. رفتم جلوش روی پنجه پا نشستم و پرسیدم حاج‌آقا ببخشید اگه شوخی دستی کنم ناراحت میشی؟ گفت چطور؟

لپ‌هاشو گرفتم کشیدم. آنقدر کیف داد که نگو. تا اون موقع لپ یه آخوند رو نکشیده بودم‌. اینقدر لپ‌های نازی داشت که نگو.

خلاصه رفیق شدیم و توی اون چند روزی که قم بودم مجبورم کرد سوره توبه حفظ کنم.

کی فکر می‌کرد کشیدن یه لپ سوره توبه، توبه‌اش باشه.


دچارِ فیش‌نگار
فلسفه لپ رو هم فهمیدیم
حالا فلسفه‌اش چیه؟
محمد قاضی
اگر به لپ من دست زده بودی، لگد رو خورده بودی!!!!
برا همین اولش پرسیدم دیگه شما باید اول بپرسید بعد لگد بزنید!
یک مرد!
خداییش بعضیشون انقدر خوشگلن آدم بهشون نظر پیدا میکنه

یکی بود، بهش گفتم من اگه قبلا دیده بودمت میرفتم تغییر جنسیت میدادم بیای منو بگیری
بنده خدا می‌گفت رفقاش هم به لپاش نظر دارن:)
اصلا لپ‌هاش خلق شده برای کشیدن

دچارِ فیش‌نگار
همینه که در متن اومده
تو تا حالا لپ نکشیدی!
دچارِ فیش‌نگار
از آخوندا؟
گفتی فلسفه لپ
نگفتی لپ آخوند :)
دچارِ فیش‌نگار
اون زبان گویای بقیه لپ دارها بود صرفا :)
منظورت لپلوهاست دیگه :)
دچارِ فیش‌نگار
هوم :)
;)
هژیر
زیبا بود
بله لپ‌های زیبایی داشت
آشنای بی نشان
به نظرم باید یه برخورد فیزیکی باهاتون میکرد:))
خدا رو شکر شمابه جاش نبودی :))
آشنای بی نشان
:))))
س _ پور اسد
از مکافات عمل غافل مشو!
گندم از گندم بروید؛ جو زجو 
"سعدی"
وفقکم :)
ممنون :)
سید محسن جوانمردی
خسته نباشید...
سلامت باشید:)
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
کو یک نفر که یاد دل خستگان کند؟
یا لااقل حکــایت مــا را بیــان کنــد
دنبال کنندگان 300+ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan