- پنجشنبه ۲۵ آبان ۹۶
- ۱۴:۳۲
چای آتشی. خانواده ای که همه چیزش زیر آوار مانده، مرهم گریه های پنهان این چند روزمان بود
چای آتشی. خانواده ای که همه چیزش زیر آوار مانده، مرهم گریه های پنهان این چند روزمان بود
میدرضاجلاییپور: زائران اربعین عموما «گرسنه» و «هواپیما ندیده»اند.
اقشاری را پیش از پروازشان در فرودگاه دیدم که بهترین امکان مدرنی را که ممکن است در طول زندگی از آن استفاده کنند همان ماشین مدرن بنز حمل جنازه بهشت زهرا است. ولی حالا با بهترین هواپیما یا اتوبوس وی آی پی به کربلا میروند.
پی نوشت:
فقط نمی دونم چرا خودشون عکس سلفی با هواپیمای جدید می گرفتن!
مضمون عکس نوشت:
همه فقرا از قبل روساشون روزی می خورن
به جز فقرا حسینی مسلک که به اعتبار سرورشون همه عالم رو روزی میدن
توضیحات:
جلایی پور( از جامعه شناسان اصلاح طلب)
🔹 آمریکا آمریکا! این بلاهتِ عظیم و توحّش متمدن و بدویّت مدرن و خشونتِ با اتیکت و غارتِ قانونمند و خوشبختیِ زشت و آزادیِ لش و دموکراسیِ احمق و ایندیویدوآلیسمِ قالبریزی شده و استانداردیزه و بالاخره: همان جاهلیت عرب!
🔹 با شریفهای قریشی! و سیاههای حبشی! و «کعبه مقدسی» که اینک #مجسمه_آزادی نام دارد و بازار عکّاظی که #وال_استریت و «بنی امیّه» و «بنی عبد مناف» و «بنی هاشم»؛ که خانواده «فورد» و خانواده «راکفلر» و «کندی» و همان «خاطره موهوم» و «فخر مجهول» به ابراهیم و اسماعیل که اینجا: «جرج واشنگتن» و «ابراهیم لینکلن» و در اینجا و آنجا و هرجا: طوایف یهود «بنی قریظه» و «بنی نظیر» و «بنی قینقاع» که «پول» و جواهر و بازار و میفروشیها را تیول خود دارند، منتها در ابعاد میلیونها برابر آگراندیسمانشده و هر شتر جمّازه دو کوهانه، یک جمبوجت B52 هشت موتوره بمبافکن گشته! و «دارالّندوه شیوخ»، «سازمان سیا» شده و هر «ابو لهب»ی، یک «دالس» و «کسینجر» و هر «حمّالة الحطب» و «هند جگر خواره»ای، یک پتیاره دیوی چون خانوم «روزولت» و هر «وحشی» حمزه کُشی، یک «چومبه» یا «ژنرال لونول» و «وان تیو»!
📚 دکتر #علی_شریعتی
#مجموعه_آثار | جلد یک
#با_مخاطب_های_آشنا | صفحه ۷۳
13آبان
شاید دو سال برایش زحمت کشیده بودیم
الان که برای چاپ آماده شد ما را به یاد دوران دبستان انداختند
بچه ها نقطه سر خط
پی نوشت:
با بعضی شهدا رفیق نشید
هی بهتون میگن نقطه سر خط :)
نویسنده بود
داستان هایش بر اساس واقعیت بود و به شدت تاثیر گذار
قرار بود برای خودم فراغ بال ایجاد کنم و سوژه ای را که معرفی کرده بودم تکمیل کنم
و او هم بنویسد
به کلی از ذهنم رفته بود
شاید یک سال و نیم از قرار ما می گذرد
اما انگار روزگار زنگ یادآوری دوستانه ها را به صدا در می آورد
اما چرا الان
شاید اشکال کار ما این بود که قرارمان بر فراغ بال من بود
کاش محور قرارمان را او قرار داده بودم تا روز گذشته وقتی با خود می گفتم خب بالاخره تمام شد، به طور اتفاقی پیامی را نبینم که خبر از شهادت او در یک سال پیش از این می داد!
کاش نشانی از تو می یافتم سید
کجایی...
به واسطه چند دقیقه گپ و گفتی که داشتیم گفتم به رفقا و خانواده اش سری بزنم
ایام حیات مادیش که معرفت نمیذاشت اما الان مدام تاکسی مجانی جور می کنه
امروز هم رفتم به رفیقش سر زدم و خداحافظی کنم
از قضا اون کسی که فرصت نکرده بودم برم پیشش و استاد آقارضا بود هم اومد و ما رو بهشت رضا برد
تازه اونوقت بود که یادم افتاد هنوز سر مزارش نرفتم
#نکته اخلاقی
با شهدا رفیق شید براتون تاکسی جور می کنن:)
#شهید رضا سنجرانی
پی نوشت:
لینک خاطره در پست های قبل
خاطره طنر محمدرضا سنجرانی شهید مقاومت
مسئول مرکز آموزش فاطمیون و فرمانده عملیات آزادسازی دیرالزور
(ظاهرا نمیشه فیلم مستقیم گذاشت)
سلام علیکم دعوتتون میکنم به چالش سفر در زمان منتظر سفرنامتون هستم!