- پنجشنبه ۲۳ آذر ۹۶
- ۰۳:۰۱
با یکی از دوستان قرار گذاشتیم بریم عیادت مادر شهید
از اون اصرار که دو نفره زشته و باید جمع بشیم و از من انکار
بالاخره راضی شدم و شدیم چهار نفر
روز رفتن قرار عقب افتاد. وقتی بالاخره راهی شدیم توی مسیر گفت اون دو نفر که نیومدن من هم که پایه همه برنامه های رفقا هستم، در اصل خودت تنها داری میری
گفتم اشتباه می کنی، از قضا من هم پایه دوستان هستم الان هیچ کس داره تشریفش رو می بره
خلاصه در معیت هیچ کس رفتیم خونه مادریِ شهید پرویز کیان پور
پرویز کیان پور سال ۶۷ اسیر کومله شد، اون موقع گفته بودن اگه پول بدین آزادش می کنیم-که دوستان لطف کردن و پول رو ندادن، البته برای اون یکی که آشنای دولتی داشت پول دادن، اما برای پرویز که فرمانده بود ولی پارتی جز خدا نداشت پول ندادن
گرماگرم زورزدن برای قطع نامه هم بود دیگه کی به این چیزها فکر می کرد. هیچ کس
هیچ کس به جز مادرش که امروز درحالی که حال خوبی نداره و یه روز در میان دیالیز میشه میگه: کاش قبل مرگم استخونشو لااقل بو می کشیدم
پی نوشت:
ندارد
- خونه مادری
- ۴۲۲