- پنجشنبه ۲ فروردين ۹۷
- ۱۲:۱۰
از خواب با گریه بلند شد
توی اتوبوس نوایی پخش میشد که او را به جان زینب قسم میداد تا شهادتش را امضا کند
وقتی در دهلاویه مسحور عشق چمران، در گوشه ای خلوت کرد و ام ابیها را خطاب کرد به ناگاه پرچمی سفید منقش به نامش بر سرش کشیده شد
و خوب می دانست که همه اینها به خاطر عشق است
به قول شهید چمران:
به خاطر عشق است که فداکاری می کنم. به خاطر عشق است که به دنیا با بی اعتنائی می نگرم و ابعاد دیگری را می یابم. به خاطر عشق است که دنیا را زیبا می بینم و زیبائی را می پرستم. به خاطر عشق است که خدا را حس می کنم، او را می پرستم و حیات و هستی خود را تقدیمش می کنم.
عشق هدف حیات و محرک زندگی من است. زیباتر از عشق چیزی ندیده ام و بالاتر از عشق چیزی نخواسته ام.
عشق است که روح مرا به تموج وا می دارد، قلب مرا به جوش می آورد، استعدادهای نهفته مرا ظاهر می کند، مرا از خودخواهی و خودبینی می رهاند، دنیای دیگری حس می کنم، در عالم وجود محو می شوم، احساسی لطیف و قلبی حساس و دیده ای زیبابین پیدا می کنم. لرزش یک برگ، نور یک ستاره دور، موریانه کوچک، نسیم ملایم سحر، موج دریا، غروب آفتاب، احساس و روح مرا می ربایند و از این عالم به دنیای دیگری می برند … اینها همه و همه از تجلیات عشق است.